close
آخرین مطالب
  • هاست وردپرس تحویل آنی
  • فود کده
  • سایت همسریابی شیدایی - 428 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت

    بازدید :343
    شنبه 18 دی 1395زمان :19:47
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    مراحل طلاق توافقی

    وقتی همه چیز به بن بست رسید و دیگر راهی برای ادامه وجود نداشت باید به طلاق فكر كرد‎

    «ما زندگی مان را با عشق شروع کردیم؛ پس چرا به اینجا رسیدیم؟» این سوال بیشتر افرادی است که در راهروهای دادسرا یا دفاتر ثبت طلاق سرگردانند؛ در حالی که چندی پیش با شوق فراوان به دنبال کارهای عروسی شان بودند، امروز دیگر نمی خواهند به این زندگی ادامه دهند. حال چرا این اتفاق رخ می دهد؟

    طبق آخرین آمار در سال 92 در کشور ما تعداد 757 هزار و 197 ازدواج در دفاتر ازدواج به ثبت رسید که این رقم در مقایسه با سال گذشته 4.4 درصد کاهش داشته است؛ همچنین در همان سال 158 هزار و 753 مورد طلاق در دفاتر کشور ثبت شد که در مقایسه با سال قبل 4.6 درصد افزایش داشت.

    اما سوال اینجاست که چه شده است که در کشور ما علی رغم تبلیغات فراوان و تشویق جوان ها به ازدواج می بینیم تعداد ازدواج ها کاهش و تعداد طلاق ها افزایش یافته است. به ندرت پیش می آید كه ازدواج یك شبه نابود شود.

    در بیشتر مواقع این فرآیند به تدریج و در طول زمان اتفاق می افتد؛ بنابراین وقتی مشكلی بین شما و همسرتان پیش می آیدبهترین كار این است كه قبل از وخیم شدن اوضاع نسبت به موضوع واكنش نشان دهید. این بحران را حل و فصل كنید. می توانید با یكدیگر حرف بزنید و برای مشكل تان راه حلی بیابید و با كمك مشاور روی خودتان كار كنید.

    طلاق به ذات اتفاق ناخوشایندی است اما وقتی همه چیز به بن بست رسید و دیگر راهی برای ادامه وجود نداشت باید به طلاق فكر كرد؛ اما طلاقی كه كمترین آسیب را داشته باشد

    طلاق دلایل متعددی دارد که مهم ترین آن ها از این قرار است:

    - عده ای ازدواج می کنند چون می خواهند از طریق ازدواج مشکلات شان را برطرف کرده یا به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند. این افراد بی توجه و بی فکر ازدواج می کنند و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمی کنند؛ بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود می شوند و نمی توانند با او ادامه دهند.

    -دلیل دیگر، از بین رفتن شور و حال همسر است. وقتی فردی عاشق شور و نشاط و انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد.

    - برخی هم به دلیل ادا نکردن مسئولیت های ازدواج و وظایف همسری به طلاق می رسند. - در برخی دیگر از زندگی ها دخالت خانواده ها، به خصوص پدر و مادر زوجین، کار را به جدایی می کشاند. - برخی دیگر از طلاق ها به دلیل بی وفایی یکی از طرفین صورت می گیرد.

    - برخی پرخاش فیزیکی زیادی دارند. و در رابطه دیگران را مورد خشونت قرار می دهند. عده ای مورد خشونت قرار گرفتن را عامل طلاق می دانند.

    - عده ای از افراد ازدواج می کنند تا نیازهای مالی شان را برطرف کنند، به خاطر سوءاستفاده مالی که سالها از آنها شده است، طلاق می گیرند.

    - اعتیاد، به خصوص اعتیاد مرد، یکی دیگر از دلایل رایج طلاق است که زن ناچار می شود کار کند و خرج مواد همسرش را بدهد و چیزی که او را بیشتر نگران می کند این است که مبادا اعتیاد پدر به فرزندان نیز منتقل شود و فرزندان از پدرشان بیاموزند. کسی که در حد اعتیاد این مواد را مصرف می کند، برای رابطه مناسب نیست.

    ممکن است این افراد در اوج مصرف با شما خوب و احساسی رفتار کنند، اما به اصطلاح وقت خماری شما روی دیگر سکه را خواهید دید. به این فکر هم نباشید که رابطه می تواند آن ها را نجات دهد.

    - فساد اخلاقی یک یا هر دو طرف؛ چون ازدواج یک گره را از هم باز می کند.

    علل طلاق

    چه زمانی به دادخواست طلاق فکر کنیم؟

    زمانی زوجین نباید زندگی مشترک شان را ادامه بدهند که عوامل مفسده در زندگی بیش از حد باشند و ادامه این زندگی برای آن ها خطر و ضرری به دنبال داشته باشد. اما رسیدن به این نتیجه چیزی نیست که دو طرف به سادگی بتوانند به آن برسند. اینکه آیا ادامه این زندگی برای یک یا هر دو نفر خطرناک است یا نه، نیاز به مشاوره و دریافت راهنمایی از متخصصان و حتی بزرگان فامیل و والدین زوجین دارد.

    - گاهی یکی از زوجین منبع درآمد درستی ندارد؛ مثلا دزد است یا منبع درآمد درستی ندارد و به هیچ وجه حاضر به ترک این کار نیست.

    گاهی ادامه زندگی برای فرزندان خطرناک است اما اینکه یکی از همسران خیلی زود از کوره در می رود و عصبانی می شود و یا اینکه بیماری خاصی دارد، از جمله مسائلی هستند که تنها با مشاوره های تخصصی می توان در مورد آن به نتیجه قطعی رسید. به طور کلی زمانی به زوجین پیشنهاد طلاق داده می شود که ضرر با هم نبودنشان، کمتر از با هم بودنشان باشد.

    طلاق خوب و بد

    به باور برخی طلاق هم خوب است و هم بد. هر چند طلاق به ذات اتفاق ناخوشایندی است اما وقتی همه چیز به بن بست رسید و دیگر راهی برای ادامه وجود نداشت باید به طلاق فكر كرد؛ اما طلاقی كه كمترین آسیب را داشته باشد. اما گاهی برخی طلاق ها مثل آنچه در خبرها خواندیم هزینه و آسیب های زیادی دارد و هولناك است. حالا سوال اینجاست كه چه باید كرد كه سرنوشت هولناك این زوج برای سایرین تكرار نشود؟

    چنین افرادی اگر تحت آموزش های لازم قرار بگیرند هیچ وقت دست به چنین اقدامات هولناكی نمی زنند یا دست كم احتمال وقوع آن كمتر می شود. حال که شما مجبور شده اید، بین ماندن و رفتن، جدایی را انتخاب کنید و این فکرها مدام در سرتان می چرخد: «آیا قرار زندگی همین بود که تلاش کنم و زندگی را به جایی برسانم و بعد طلاق بگیرم و همه چیز تمام شود؟»، یادتان باشد اینجا نقطه پایان زندگی نیست. در مقاله بعد راهکارهایی را ارائه می دهیم تا بعد از طلاق بتوانید این درد را تحمل کنید و زندگی معنایش را از دست ندهد.



    مشاهده پست مشابه : سئو سایت سبز تدریس
    بازدید :274
    شنبه 18 دی 1395زمان :19:47
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    طلاق عاطفی

    تبعات ناخوشایند جسمی و روحی طلاق برای مردان بسیار قوی تر از زنان است

    چرا طلاق برای مردان سخت تر است؟ تا به حال کسی به قضیه جدایی از این حیث فکر کرده است؟ آیا شرایط اجتماعی و جوّ غالب طوری بسط پیدا کرده که طلاق تنها برای زنان یک معضل شناخته می شود و برای مردان به عنوان یک رهایی تعریف شده؟ شاید همه چیز به این دلیل است که ما خودمان را در مسند قضاوت قرار می دهیم و به صرف آنچه که به چشم می بینیم بابت هر اتفاقی حکم قطعی صادر می کنیم، آن هم نه با احتساب نسبی بودن بلکه با در نظر گرفتم مطلق بودن هر اتفاقی!

    با این حال وقتی پای مطالعات جزئی تر به میان می آید، ورق اتفاقات بر می گردد. این موضوع شامل مقوله طلاق هم می شود. در ظاهر به نظر می رسد که زنان پس از طلاق شرایط دشوارتری را می گذرانن اما واقعیت اینجاست که مشکلات مردان بعد از جدایی اگر بیشتر از زنان نباشد بی گمان کمتر از آن ها هم نیست. مردان نیز درست مانند زنان چه به لحاظ روحی وروانی و چه از جهت اجتماعی لطمه های جدی می خورند که می تواند زندگی آینده آن ها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.

    آیا مردان شکننده تر هستند؟

    حدود دوسال پیش بود که سایت سایکولوژی تودی psychologytoday گزارشی را از یک روان شناس منتشر کرد که به آسیب های روحی مردان پس از طلاق پرداخته بود. یکی از تیترهای این گزارش، جمله ای تامل برانگیز را نشان می داد که نتیجه تحقیقات متعدد روی وضعیت مردان پس از طلاق بوده است. جمله اینطور تعریف می شود: «طیف وسیعی از مطالعات نشان می دهد مردان به لحاظ درونی به استواری زنان نیستند.»

    واقعیت این است که مردان درست به اندازه زنان درباره خانواده و ازدواج مشتاق هستند. حتی در مواقعی زنان می توانند زودتر از مردان به وصلت خود پایان بدهند یا اینکه زنان بیشتر از مردان برای طلاق پیشدستی می کنند. (براساس تحقیقات مشترک کالمین و پورتمن 2006) به علاوه مطالعات نشان می دهد، به طور میانگین زنان در دوران پس از طلاق رنج و ناراحتی کمتری را نسبت به مردان متحمل می شوند.

    درواقع ازدواج ارتباط بسیار قوی با احساس خوشی زن و مرد دارد. همچنین به طور متوسط ازدواج ارتباط قوی با شرایط اقتصادی ایده آل و البته سلامتی دارد (مطالعات استاک 1998) با این حال نه تنها، درصد شادی و خوشبختی ناشی از ازدواج برای مردان بیشتر است (کورا 2009) بلکه تاثیر محافظت از سلامتی بر اثر ازدواج برای آنها وسیع تر است. به بیان ساده تر اینکه مردان می توانند بابت ازدواج خود از زنان خوشحال تر باشند و در نتیجه وقتی طلاق اتفاق می افتد مردان بیشتر از زنان می بازند. چرا که آن ها سلامت و خوشبختی شان را در معرض از دست دادن می بینند.

    تبعات ناخوشایند جسمی و روحی طلاق برای مردان بسیار قوی تر از زنان است. (روباردز 2012) آوچه مسلم است اینکه نتایج ناخوشایند طلاق برای مردان می تواند بسیار پرهزینه تر از آنچه که به نظر می رسد باشد. بعد از یک جدایی، احتمال خودکشی بین مردان خیلی بیشتر از زنان است (کولوژ 2010) با همه این اوصاف آیا طبیعی نیست که مردان بر اثر طلاق شکننده تر از زنان باشند؟

    چرا طلاق برای مردان دشوارتر است...

    آنچه که می تواند طلاق را برای مردان سخت تر کند، تغییر در سبک زندگی آنهاست. به عنوان مثال آن ها ممکن است خیلی بیشتر رو به دخانیات و الکل آورند (همینیکی ولی 2003) درواقع این زنان هستند که در قالب همسر، مردان را به رفتار سالم ترغیب می کنند (رکزرک و آمبرسون 2012) بنابراین بدون این حضور مثبت تاثیرگذار احتمال بازگشت مردان به عادت های قدیمی ناسالم بسیار زیاد خواهدبود. به واقع مردان خیلی بیشتر به لحاظ احساسی به زنان خود وابسته می شوند و خیلی کمتر گزینه های دیگر را به عنوان آلترناتیوهای حمایت کننده روحی و عاطفی جایگزین همسران خود می کنند.

    یک تحقیق اجتماعی کلی در فاصله سال های 1972 تا 2012 نشان می دهد وقتی از مردان پرسش می شود در مواقعی که احساس افسردگی می کنند سراغ چه کسی برای آرام شدن می روند، 71 درصد از آن ها همسران خود را انتخاب کرده اند، این در حالی است که فقط 39 درصد از زنان، شوهران خود را در چنین موقعیتی به عنوان فرد تسکین دهنده برگزیده اند.

    در عین حال زنان متاهل معاشرت های اجتماعی یا حامیان روحی بیشتری را در دوران ازدواج خود نسبت به مردان متاهل حفظ می کنند و همین مسئله است که در دوران طلاق، اتفاقی مهم تلفی می شود چون فقدان وابستگی کامل به حمایت روحی و عاطفی همسر از قبل وجودداشته است. البته این بدان معنی نیست که مردان دوست یا خانواده ندارند بلکه آن ها خیلی کمتر به دریافت حمایت های عاطفی از طرف افرادی غیر از همسر خود عادت کرده اند. همه این دلایل کافی است تا طلاق برای مردان نسبت به زنان به اتفاقی سخت تر تبدیل شود البته با علم اینکه آمارها در این خصوص نسبی است.

    وقتی درد جدایی همه را نشانه می گیرد

    آنچه که مسلم و طبیعی است اینکه طلاق چه برای زنان و چه برای مردان سخت خواهدبود و هردو از مشکلات روحی بعد ازاین اتفاق رنج می برند. اما اثرات مضر در سلامت روح و جسم برای مردان شدیدتر می شود. در حقیقت مردان پس از طلاق از حمایت های روحی کمتری نسبت به زنان برخوردار خواهندبود. البته این خود مردان هستند که خیلی کمتر به دنبال بهره مندی از چنین پشتیبانی هایی هستند.

    با همه این اوصاف اگر دور و اطرافتان آقایی وجود دارد که به تازگی طلاق گرفته است، او را اینطور قضاوت نکنید که گویا مسئله برایش خیلی راحت و بی اهمیت است. درواقع مردان هم به اندازه زنان به حمایت های روحی بعد از جدایی نیاز دارند. تفاوت در این است که زنان خیلی راحت تر برای این حمایت ها، درخواست کمک می کنند اما مردان معمولا این کار را انجام نمی دهند. از آنجایی که مردان ظاهر خود را خیلی بهتر از زنان حفظ می کنند، بی خیال و بی تفاوت به نظر می رسند و شاید به همین دلیل است که با قضاوت های ناعادلانه ای رو به رو می شوند.

    وقتی همیشه مردان مقصرند!

    «مردان همیشه مقصرند! آن ها به واسطه مر بودنشان باید مقصر باشند و انگار این موضوع به یک تعریف از مردبودن تبدیل شده است.» این توصیف از زبان مرد 38 ساله ای است که معتقد است شاید چون مردان به لحاظ فیزیکی از زنان قوی ترند و امنیت اجتماعی بیشتری دارند پس باید مقصر باشند. او می گوید این «باید» به یک قانون نانوشته تبدیل شده و در حالی که زنان معتقدند همواره در حق آن ها اجحاف شده است و بابت این موضوع مرتب صحبت می کنند. پس به محض اینکه یک مرد بخواهد احقاق حق کند متهم می شود به زیر پا گذاشتن حق زنان. همین مسئله باعث شده همیشه انگشت اتهام به سمت مردان نشانه برود.

    این آقای جوان که شغل آزاد دارد می گوید اگر بنا به انصاف است باید گاهی هم پای حرف مردانی نشست که طلاق گرفته اند و به نوبه خودشان شرایط سختی را تحمل می کنند. «زنان اشک می ریزند، حرف می زنند، با همه درباره مشکلات شان می گویند، ماجرای عدم تساوی حقوق زن و مرد را وسط می کشند و در نهایت چهره مظلومی از آن ها در اذهان ثبت می شود. پشت همین اتافق دیگر کسی نمی گوید شاید یک درصد طرف مقابل این خانم هم به عنوان یک مرد محق باشد. ما مردان چون حرف نمی زنیم، در جمع گریه نمی کنیم و نمی خواهیم غرورمان از بین برود متهم می شویم به بی خیالی.»

    با همه این احوال اگرچه مردان به نسبت زنان کمتر راضی می شوند درباره مسائل خصوصی زندگی شان حرف بزنند اما آنچه در قالب چند میان تیتر پیش روی شما قرار می گیرد نمونه هایی از طلاق است که این بار به روایت مردان شنیده شده و البته به زندگی پس از جدایی آن ها پرداخته است.

    پیر شدم اما کسی نفهمید!

    یک مرد 40 ساله است. در حال حاضر کارمند یک شرکت نیمه خصوصی است. در دوران متاهلی شغل آزاد داشته با انبوهی از دغدغه های مالی که معتقد است همین مسئله در به هم رخوردن زندیگ زناشویی اش تاثیر بسیار داشته است.«از زمانی که بحث ارث پدری همسرم به میان آمد، همه چیز تغییر کرد. من در شرایط بحرانی کار بودم. نمی گویم خودم تقصیری نداشتم. اتفاقا معتقدم خودم هم مرتکب اشتباهاتی شدم که باعث شد شرایط کاری و مالی ام به هم بریزد اما مگر هیچ کس در زندگی اش اشتباه نمی کند؟ حرف من این است که بابت یک اشتباه تا کی باید تاوان بدهم؟

    بالاخره یک اشتباه باید جایی تمام شود حتی تبعاتش. در همان گیر و دار به همسرم ارث پدری رسید یعنی درست زمانی که من شرایط مالی خوبی نداشتم. مشکلاتمان از همان جا شروع شد. اینکه من پول دارم و تو نداری، اینکه من بهترم و تو نیستی، اینکه من توانایی مالی دارم و تو نداری. زیر سوال بردن من به عنوان یک مرد، همه چیز را به هم ریخت. از یک طرف خرد می شدم از طرف دیگر، مواخذه بابت این که چرا مثل یک مرد، خانواده ام را حمایت نمی کنم.

    تمام تلاشم را کردم که این زندگی را حفظ کنم اما حس خود بر تربیتی همسرم در نهایت طاقتم را تمام کرد. خواستم زندگی ام را حفظ کنم اما نشد. همسرم، هم می خواست تحقیرم کند، هم توقع داشت مثل یک مرد حمایتش کنم. عین تضاد بود. پیر شدم اما هیچ کس نفهمید. تفاوت ما این بود که همسرم مرتب بابت کم و کاست من در زندگی با همه حرف می زد اما من دهان باز نمی کردم که ضعف های او را بگویم. نمی خواستم کسی بفهمد که تا چه حد تحقیر می شوم. بنابراین سکوت کردم.

    پیامد سکوتم هم این بود که از نظر همه من مقصر بودم. حالا هم که شده ایم همین است. همسرم همه جا از معایب من می گوید اما من حرمتش را حفظ می کنم و حرفی نمی زنم برای همین من بد ماجرا شده ام. مدتهاست که شب ها حتی با قرص آرامبخش هم خوابم نمی برد. هیچ وقت باور نمی کردم یک روز کارم به طلاق بکشد. حتی کلمه «طلاق» برایم ناخوشایند است.

    بعد از طلاق

    از نظر دیگران من یک هیولا هستم!

    آقای 40 ساله، کارمند عالی رتبه یک شرکت وابسته به فعالیت های حمل ونقل است و یک فرزند دختر دارد. خودش می گوید ظاهر معقولی دارم اما وقتی دیگران درباره شکست های ازدواج من می شنوند حتی بدون اینکه بپرسند دقیقا چه اتفاقی افتاده، قطع به یقین من را مقصر می دانند. این شرح حال مردی است که دو بار در زندگی اش طلاق را تجربه کرده. زندگی اش پر از داستان هایی بوده که معتقد است تا کسی در آن شرایط نباشد نمی تواند هیچ کدام از آن ها را درک کند. «خیلی کم سن و سال تر از حالا بودم که ازدواج کردم.

    تقریبا 27 ساله. همسر اولم بسیار زیبا بود. نگاه همه را به خود میخکوب می کرد. ازدواج ما سنتی بود با این تفاوت که خودم این خانم را دیدم و پسندیدم.

    هنوز هم نمی فهمم چرا قبول کرد با من ازدواج کند وقتی دلش با یک زندگی جدید نبود. عقد کردیم و در دوران عقد تمام تلاشم را برای کسب رضایت او کردم اما کلا احساس می کردم بی تفاوت است. نمی دانم چطور بگویم در نهایت این خانم به من خیانت کرد. به همین سادگی. شک کردم. تعقیب و گریز کردم و بعد هم همه چیز را دیدم. جلو رفتم، حرف زدیم و خیلی راحت گفت به من احساسی ندارد. کش و قوس بسیاری داشتیم و در نهایت جدا شدیم. من دلیل طلاق را به همه اختلاف فکری عنوان کردم. احساس می کردم اگر به بقیه بگویم که به خاطر خیانت همسرم از او جدا شده ام، خودم انگشت نما می شوم. همین کافی بود تا برخی از اطرافیانم قضاوت هایشان را شروع کنند در نهایت اوضاع با شکست در ازدواج دومم به شدت وخیم شد.»

    این آقا به فاصله دو سال بعد ازدواج دیگری کرد که به قول خوش اشتباه بود. «می دانم چرا اما همه خانواده به من می گفتند چون همسر اولم انتخاب خودم بوده سرانجامزندگی به طلاق رسید. خیلی ها می گفتند نباید با زن به این زیبایی ازدواج می کردی! و از این حرف ها دور و اطرافم خیلی زیاد بود. در نهایت این بار به انتخاب مادر به خواستگاری خانم جوان دیگری رفتیم. راستش از همان اول ظاهر و فرهنگ این خانم به دلم ننشست اما تحت تاثیر حرف دیگران قرار گرفتم که یک خانم هر چه ساده تر بهتر.

    منظور فقط سادگی ظاهری نبود. در رفتار و سبک زندگی هم همینطور بود. ما ازدواج کردیم. نه لباس پوشیدنش، نه تفریحاتش، نه عقایدش، نه اصولش و متاسفانه نه هیچ چیز دیگری در این خانم با سبک من در زندگی هماهنگی نداشت. من عاشق فیلم بودم اما ایشان حتی وقتی هم فیلم را با من تماشا می کرد، نه متوجه می شد، نه علاقه ای داشت که درباره اش نظری بدهد. این یکی از جزیی ترین اختلاف های ما بود. باید بگویم خیلی زود بچه دار شدیم و زندگیمان به همین سبک جلو رفت.

    من حتی لباس پوشیدن این خانم را هم درک نمی کردم. شاید حرف مناسبی نباشد ولی ما در سطح هم نبودیم. نمی گویم او بد بود. اتفاقا خانم خیلی خوبی بود اما دنیای خودش را داشت. متاسفانه تفاوت های ما در ظاهر و باطن به چشم همه می آمد و می دانستم مردم در این باره حرف می زنند اما به روی خودم نمی آوردم. حرف مردم برایم مهم نبود. مهم برای من این بود که همسرم سعی کند کمی خودش را بالا بکشد که البته نخواست. سبک زندگی خودش را دوست داشت. به همین سادگی با یک بچه، سر همین مسائل به مشکل خوردیم. اول کوچک اما بعد بزرگ شد و کارمان به جدایی کشید.

    خلی چیزها وجوددارد که نمی توان درباره شان حرف زد. اما وقتی چیزهایی را نمی شود گفت معنی اش این نیست که می توان آدم ها را قضاوت کرد. حالا از نظر همه، من یک هیولا هستم. چون به کسی نگفتم همسر اولم به من خیانت کرد و به کسی هم نمی توانم بگویم اختلاف فکری من و همسر دومم از زمین تا آسمان بود. اشتباه کردم که تحت تاثیر نصیحت های دیگران این تصیم را گرفتم. در حال حاضر یک هیولا هستم آن هم از نظر بیشتر آدم ها! دیگر جرات ازدواج دوباره ندارم. بیشتر از همه هم بابت حرف مردم که اصلا نگاه شان از من برداشته نمی شود. آن هم چون دو بار جدا شده ام.»

    مردان پس از طلاق...

    شکی وجود ندارد که طلاق یکی از سخت ترین موقعیتی هایی است که هر فردی می تواند در آن قرار بگیرد. با این حال مطالعات متعدد در طول سالیان نشان دادهاست زنان با توجه به استفاده از کمک های اطرافیان خیلی بهتر می توانند خودشان را ریکاوری کنند و به زندگی برگردند در حالی که این اتفاق برای مردان به همین سادگی ها نیست. مردان پس از طلاق با مشکلات روحی عدیده ای مواجه می شوند که پنج مورد از مهم ترین این مشکلات به تعریف سایت selfgrowth.com به شرح زیر است:

    افسردگی

    مردان با از دست دادن همسر و زندگی خود یک سقوط تمام عیار را از بالا به پایین تجربه می کنند. اگر در این اتفاق کمکی به آن ها نشود آنچه بروز خواهدکرد، افسردگی به معنای واقعی کلمه است. آن ها ناگهان احساس می کنند در گودالی افتاده اند که هیچ وقت نمی توانند از آن خارج شوند. آن ها دنیای واقعی را گم می کنند، انگیزه شان را آرام آرام در همه قسمت های زندیگ از دست می دهند و شاید همین اتفاق کافی باشد تا در مسیر نابودی خودشان گام بردارند.

    خشم

    صرف نظر از هر موقعیتی که یک فرد به عنوان یک مرد دارد، طلاق می تواند خیلی چیزها را تغییر بدهد. مردان پس از طلاق خشم عجیبی را تجربه می کنند. خشم در برابر کسانی که برای آن ها این ناراحتی را به وجود آورده اند و خشم در برابر خودشان بابت اینکه نتوانسته اند از عهده زندگیشان بربیایند و این خشم گاهی اینقدر زیاد می شود که خودشان هم متعجب می شوند.

    موقعیت از دست رفته

    جامعه با آنچه که یک مرد دارد، به قضاوت او می نشیند. در عین حال طلاق می تواند همه آنچه را که یک مرد طی سالیان دراز برای به دست آوردنش تلاش کرده است از بین ببرد. دیگران درباره شما چه فکری می کنند وقتی که خانواده خود را به دلیل طلاق از دست می دهید؟ نگاه آن ها حالا به شما متفاوت می شود؟ و آیا این تغییر در نگام احترام آمیز آن ها به شما هم تاثیر می گذارد؟ مردان پس از طلاق چنین پرسش هایی را بارها و بارها از خود می پرسند و همین تصور موقعیت از دست رفته است که آن ها را به شدت آزار می دهد.

    درمان نامتعارف برای تسکین درد

    برای بی حس شدن در برابر درد آزاردهنده طلاق، راه های نامتعارفی وجود دارد که اصلا بعید نیست برای یک مرد به راه حل تبدیل شود. پناه بردن به الکل، دخانیات یا حتی مواد مخدر در عین حال می تواند یکی از تبعات ناشی از جدایی باشد و بدتر از همه اینکه هرچه یک مرد بیشتر به سمت چنین درمان های نامتعارفی پیش برود، بیشتر از راه حل های بجا و واقعی دور می شود.

    آن ها دیگر به هیچ زنی اعتماد نمی کنند

    یکی از بدترین تبعاتی که می تواند یک مرد را بعد از طلاق درگیر کند، اعتماد نکردن دوباره به زنان یا به طور کلی تر هر آدم دیگری است. شاید مردان بتوانند از همه دردهایی که پس از طلاق به آن گرفتار می شوند خودشان را نجات دهند اما از دست این یکی با ذهنیت محافظت از خودشان در برابر عذاب بیشتر خلاص نخواهند شد. همین مسئله باعث می شود آن ها برای شکل دادن به یک زندگی دوباره و رابطه ای مجدد که می تواند به زندگیشان سر و شکل بهتری بدهد، پرهیز کنند.

    بازدید :300
    شنبه 18 دی 1395زمان :19:47
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    عوامل موثر بر اعتماد به همسر

    نشانه هایی برای اعتماد به همسر

    نشانه هایی که در ادامه می گوییم به شما اطمینان می دهند که شریک زندگی تان با شما صادق است. البته نداشتن این نشانه ها نباید باعث بی اعتمادی شود ولی از زن و شوهری که چنین رفتاری از یکدیگر می بینند، هیچ دلیلی برای بدبینی پذیرفته نیست.

    نشانه هایی برای اعتماد به همسر و دلایل این اعتماد

    وقتی احساساتش را با شما در میان می گذارد

    وقتی شریک زندگی تان درباره افکار و احساساتش با شما رو راست است و همه آن ها را با شما در میان می گذارد یعنی این که می توانید به او اعتماد کنید. وقتی همسرتان مقابل شما می نشیند و بدون سانسور، احساساتش را با شما در میان می گذارد بدون این که از قضاوت شدن هراس داشته باشد، بدون این که بابت انتقادهایی که ممکن است متوجه اش شود یا این که شاید بابت احساساتش مورد تمسخر واقع شود، همه آن چه را که در دلش می گذرد با جزئیات بازگو کند یعنی او فرد قابل اعتمادی برای شما در زندگی خواهد بود. البته این را هم یادتان باشد که اگر همسر شما از آن قبیل آدم هایی نیست که بلافاصله هر آن چه که در دلش می گذرد با شما در میان بگذارد به این معنا نیست که قابل اعتماد نیست. بعضی آدم ها با حرف زدن، احساساتشان را به تدریج مطرح می کنند و بعضی ها به تنهایی نیاز دارند و زمان بیشتری می خواهند تا حرف دلشان را برای شما رو کنند.

    وقتی همه جزئیاتی که در طی روز برایش اتفاق افتاده را بازگو می کند

    وقتی زن و شوهری چیزی برای پنهان کردن از یکدیگر نداشته باشند، طبیعی است زمانی که در پایان روز به هم می رسند همه آن چه جزئیات اتفاقات روزمره آن روز آن ها بوده را با یکدیگر در میان می گذارند. در واقع چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. با این وصف وقتی همسرتان خودش مایل است جزئیات روزانه اش را با شما در میان بگذارد و در این زمینه هیچ تردیدی هم ندارد یعنی این که به راحتی می توانید به او اعتماد کنید.

    عوامل موثر بر اعتماد به همسر

    وقتی به شما اجازه حرف زدن می دهد

    وقتی او نشسته است و سکوت می کند تا شما درباره روز بدی که داشته اید با خیال راحت حرف بزنید، یعنی این که همسرتان به احساسات شما احترام می گذارد، اما در عین حال باید یک نکته یادتان باشد که قرار نیست همسر شما صرفا یک شنونده باشد اما اگر شما طرف شنونده ماجرا هستید، اول اجازه بدهید همسرتان حرف هایش را بزند و بعد به او بگویید آیا کاری هست که بتوانید برای آرام کردنش انجام دهید؟ اما اگر طرف گوینده هستید در عین حال که باید بدانید سکوت همسرتان در برابر گفته های شما یک رفتار قابل احترام و قابل اعتماد است، گاهی اجازه بدهید او هم اظهارنظری بکند.

    وقتی سوالات او مانند بازجویی کردن نیست

    همیشه هم این طور نیست که وقتی همسرتان از شما سوال می پرسد، صرفا خیال بازجویی کردنتان را داشته باشد. گاهی سوال های متعددی که از شما می پرسد نشانه علاقه اش به شما و حساسیت او به مسئله ای است که در اطراف شما، کار یا درستان وجود دارد. یادتان باشد وقتی همسرتان رو در رو درباره موضوعی از شما سوال می کند همواره به معنای بازجویی کردن و شک داشتن نیست چون می توانست این کار را مخفیانه هم انجام دهد و سراغ راه های دیگری برود اما وقتی رو در رو این سوال ها را از شما می پرسد می تواند به این معنا باشد که شما و مسائل مربوط به شما و همینطور پاسخ های شما برایش مهم است. این موضوع هم بسیار دارای اهمیت است که با سوال و جوابی ساده، از تصورات اشتباه و یا خیالبافی در مورد سوالی که در ذهن شما یا همسرتان بوجود آمده جلوگیری می شود.

    وقتی تلفن اش را به دست شما می دهد

    طبیعی است که وقتی همسر شما در اتاق نیست و زنگ پیامک تلفن همراهش به صدا در می آید شما نباید به گوشی او سرکشی کنید اما وقتی به هر دلیلی دستش بند است برای مثال هنگام رانندگی است و تلفن همراهش را به دست شما می دهد تا برایش نگه دارید به این معناست که او چیزی برای پنهان کردن ندارد. البته این موضوع با قضیه ای که شما خودتان بخواهید پنهانی گوشی همراه همسرتان را کنترل کنید کاملا متفاوت است چرا که در آن موقعیت شما شم پلیسی تان فعال می شود و کاری را می کنید که در واقع نباید انجام دهید اما وقتی او از قرار دادن تلفن همراهش در اختیار شما ابایی ندارد پس دیگر دلیلی هم برای نگرانی وجود نخواهد داشت.

    وقتی در چشم های تان نگاه می کند

    یک دروغگو خوب می داند که هنگام گفت و گو نباید زیاد به چشم های طرف مقابلش نگاه کند، بنابراین یک همسر دروغگو حتما حواسش خواهد بود که تا جایی که امکان دارد نگاهش را از نگاه شما بدزدد. وقتی همسر شما راستش را می گوید، مستقیم به چشم هایتان نگاه می کند. در ضمن یادتان باشد که یک همسر راستگو، معمولا زیاد دراماتیک رفتار نمی کند چون راستش را می گوید نیازی به زیاده روی در رفتارهای این چنینی و به دست آوردن دل شما ندارد.

    بازدید :236
    شنبه 18 دی 1395زمان :19:46
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    عوامل موثر بر اعتماد به همسر

    نشانه هایی برای اعتماد به همسر

    نشانه هایی که در ادامه می گوییم به شما اطمینان می دهند که شریک زندگی تان با شما صادق است. البته نداشتن این نشانه ها نباید باعث بی اعتمادی شود ولی از زن و شوهری که چنین رفتاری از یکدیگر می بینند، هیچ دلیلی برای بدبینی پذیرفته نیست.

    نشانه هایی برای اعتماد به همسر و دلایل این اعتماد

    وقتی احساساتش را با شما در میان می گذارد

    وقتی شریک زندگی تان درباره افکار و احساساتش با شما رو راست است و همه آن ها را با شما در میان می گذارد یعنی این که می توانید به او اعتماد کنید. وقتی همسرتان مقابل شما می نشیند و بدون سانسور، احساساتش را با شما در میان می گذارد بدون این که از قضاوت شدن هراس داشته باشد، بدون این که بابت انتقادهایی که ممکن است متوجه اش شود یا این که شاید بابت احساساتش مورد تمسخر واقع شود، همه آن چه را که در دلش می گذرد با جزئیات بازگو کند یعنی او فرد قابل اعتمادی برای شما در زندگی خواهد بود. البته این را هم یادتان باشد که اگر همسر شما از آن قبیل آدم هایی نیست که بلافاصله هر آن چه که در دلش می گذرد با شما در میان بگذارد به این معنا نیست که قابل اعتماد نیست. بعضی آدم ها با حرف زدن، احساساتشان را به تدریج مطرح می کنند و بعضی ها به تنهایی نیاز دارند و زمان بیشتری می خواهند تا حرف دلشان را برای شما رو کنند.

    وقتی همه جزئیاتی که در طی روز برایش اتفاق افتاده را بازگو می کند

    وقتی زن و شوهری چیزی برای پنهان کردن از یکدیگر نداشته باشند، طبیعی است زمانی که در پایان روز به هم می رسند همه آن چه جزئیات اتفاقات روزمره آن روز آن ها بوده را با یکدیگر در میان می گذارند. در واقع چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. با این وصف وقتی همسرتان خودش مایل است جزئیات روزانه اش را با شما در میان بگذارد و در این زمینه هیچ تردیدی هم ندارد یعنی این که به راحتی می توانید به او اعتماد کنید.

    عوامل موثر بر اعتماد به همسر

    وقتی به شما اجازه حرف زدن می دهد

    وقتی او نشسته است و سکوت می کند تا شما درباره روز بدی که داشته اید با خیال راحت حرف بزنید، یعنی این که همسرتان به احساسات شما احترام می گذارد، اما در عین حال باید یک نکته یادتان باشد که قرار نیست همسر شما صرفا یک شنونده باشد اما اگر شما طرف شنونده ماجرا هستید، اول اجازه بدهید همسرتان حرف هایش را بزند و بعد به او بگویید آیا کاری هست که بتوانید برای آرام کردنش انجام دهید؟ اما اگر طرف گوینده هستید در عین حال که باید بدانید سکوت همسرتان در برابر گفته های شما یک رفتار قابل احترام و قابل اعتماد است، گاهی اجازه بدهید او هم اظهارنظری بکند.

    وقتی سوالات او مانند بازجویی کردن نیست

    همیشه هم این طور نیست که وقتی همسرتان از شما سوال می پرسد، صرفا خیال بازجویی کردنتان را داشته باشد. گاهی سوال های متعددی که از شما می پرسد نشانه علاقه اش به شما و حساسیت او به مسئله ای است که در اطراف شما، کار یا درستان وجود دارد. یادتان باشد وقتی همسرتان رو در رو درباره موضوعی از شما سوال می کند همواره به معنای بازجویی کردن و شک داشتن نیست چون می توانست این کار را مخفیانه هم انجام دهد و سراغ راه های دیگری برود اما وقتی رو در رو این سوال ها را از شما می پرسد می تواند به این معنا باشد که شما و مسائل مربوط به شما و همینطور پاسخ های شما برایش مهم است. این موضوع هم بسیار دارای اهمیت است که با سوال و جوابی ساده، از تصورات اشتباه و یا خیالبافی در مورد سوالی که در ذهن شما یا همسرتان بوجود آمده جلوگیری می شود.

    وقتی تلفن اش را به دست شما می دهد

    طبیعی است که وقتی همسر شما در اتاق نیست و زنگ پیامک تلفن همراهش به صدا در می آید شما نباید به گوشی او سرکشی کنید اما وقتی به هر دلیلی دستش بند است برای مثال هنگام رانندگی است و تلفن همراهش را به دست شما می دهد تا برایش نگه دارید به این معناست که او چیزی برای پنهان کردن ندارد. البته این موضوع با قضیه ای که شما خودتان بخواهید پنهانی گوشی همراه همسرتان را کنترل کنید کاملا متفاوت است چرا که در آن موقعیت شما شم پلیسی تان فعال می شود و کاری را می کنید که در واقع نباید انجام دهید اما وقتی او از قرار دادن تلفن همراهش در اختیار شما ابایی ندارد پس دیگر دلیلی هم برای نگرانی وجود نخواهد داشت.

    وقتی در چشم های تان نگاه می کند

    یک دروغگو خوب می داند که هنگام گفت و گو نباید زیاد به چشم های طرف مقابلش نگاه کند، بنابراین یک همسر دروغگو حتما حواسش خواهد بود که تا جایی که امکان دارد نگاهش را از نگاه شما بدزدد. وقتی همسر شما راستش را می گوید، مستقیم به چشم هایتان نگاه می کند. در ضمن یادتان باشد که یک همسر راستگو، معمولا زیاد دراماتیک رفتار نمی کند چون راستش را می گوید نیازی به زیاده روی در رفتارهای این چنینی و به دست آوردن دل شما ندارد.

    بازدید :245
    شنبه 18 دی 1395زمان :19:44
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    مدیریت قهر و آشتی در زوجین

    یکی از سنگین ترین هزینه هایی که به اقتصاد خانواده تحمیل می شود، هزینه قهر است. حتی ممکن است این هزینه چنان سرسام آور شود که به نابودی آینده مالی خانواده بینجامد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم کسب مهارت کنترل خشم و مهارت حل مسئله، سودآورترین واکنش زنان در هنگام خستگی، ناراحتی و نداشتن کنترل روی شرایط، حضور در جمع دوستان و نزدیکان و برقرار نمودن ارتباط کلامی و بین فردی است. واکنش مردان اما کاملا متفاوت است. مردان سعی می کنند با فاصله گرفتن از جمع و پرهیز از هم کلامی با دیگران، مجددا کنترل اوضاع را به دست گیرند. عدم شناخت این تفاوت بنیادی و نداشتن مهارت حل مسئله موجب می شود که هر یک از طرفین با نادیده گرفتن شرایط روحی و مکانیسم های دفاعی طرف مقابل، وضعیت موجود را هر چه وخیم تر نماید.

    مردان که برای کنترل خشم و اضطراب ترجیح می دهند با کسی صحبت نکنند و در خود فرو می روند، به دلیل نداشتن مهارت های لازم، تصور مشابهی از وضعیت روحی شریک زندگی خود دارند و در مواقع ناراحتی، ارتباط کلامی مورد نیاز زنان را با آنان برقرار نمی کنند.

    زنان فاقد مهارت حل مسئله نیز سعی می کنند با روش خود به برطرف کردن ناراحتی همسرشان بپردازند که همان افزایش ارتباط کلامی است و همان طور که در بالا گفته شد این کال خلاف خواسته مرد خواهد بود. اگرچه در نهایت، کدورت و دلخوری مرتفع شده و قهر به آشتی منجر می شود ولی به دلیل حل نشدن مشکل، در دفعات بعدی، این رفتارها تشدید می گردد.

    تاثیرات قهر و آشتی با زندگی مشترک

    هزینه قهر ممکن است چنان سرسام آور شود که به نابودی آینده مالی خانواده بینجامد‎

    یکی دیگر از رفتارهای زنان در زمان ناراحتی، خرید است که به طور موقت شرایط روحی آنها را بهبود می بخشد. در واقع، اعتماد به نفس و احساس امنیتی را که می بایست از راه تعاملات کلامی با همسرش به دست آورد، موقتا با انجام خریدهای غیرضروری و بی مورد به دست می آورد.

    این رفتار اعتیادگونه، ممکن است از خرید اجناس و کالاهای کوچک و بی اهمیت، به صرف هزینه های هنگفت بابت تغییر مبلمان و دکوراسیون و لباس های گرانقیمت بینجامد و دور باطل زوال اقتصادی و مشکلات خانوادگی از این نقطه آغاز می گردد. بار مالی خریدهای بی مورد خانم، باعث ایجاد درگیری های جدید می شود و این درگیری ها به نوبه خود میزان اعتیاد به خرید را افزایش می دهد.

    همان گونه که پیش تر گفتیم، شکل مواجهه با مشکلات و بحران های روحی و روش های برون رفت از آن، در مردان به کلی متفاوت است. آقایان در هنگام سرخوردگی و در صورت نداشتن مهارت های کنترل خشم و حل مسئله، ممکن است به روابط خارج از زناشویی و اعتیاد روی بیاورند که هر دو، آثار اقتصادی فاجعه باری بر زندگی مشترک خواهند داشت.

    صرف نظر از پیامدهای ناگوار روحی و جسمی، این رفتارها بار مالی سنگینی بر دوش خانواده قرار می دهد. ضمن آن که با تغییر اولویت های مرد و کاهش تمرکز و حجم فعالیت مولد وی، همچنین نادیده گرفتن فرصت های اقتصادی پیش رو، از میزان درآمد وی نیز کاسته خواهد شد.

    پس مراقب باشید، ممکن است مذاکره با همسرتان و یا بررسی و برآورده نمودن نیازهای روحی وی، به لحاظ مالی از تمام مذاکرات و تعاملات حرفه های تان ارزشمندتر باشد. البته همان طور که برای تقویت مهارت در مذاکرات تجاری و شناخت بازار، به مطالعه و شرکت در دوره های مختلف اقدام می کنید، لازم است برای کسب مهارت های کنترل خشم، حل مسئله و مهارت های ارتباطی در زندگی شخصی نیز وقت و انرژی لازم را صرف نمایید.

    بازدید :317
    شنبه 18 دی 1395زمان :10:58
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    تربیت فرزندان

    عدم تفاهم در آموزش و تربیت کودکان یکی از موارد نزاع و کشمکش پدر و مادر است

    عدم تفاهم در آموزش و تربیت کودکان یکی از موارد نزاع و کشمکش پدر و مادر است. در برخی موارد، تفاوت های شدید و تقابل ها حتی باعث جدایی و ترک رابطه نیز می شود. در مواردی که یک والد اثر مخربی در تربیت، سلامت جسمی و روانی کودک و آموزش او دارد و صلاحیت کافی برای سرپرستی فرزند را ندارد جدایی پس از یک دوره تنش و اختلاف و درگیری آخرین انتخاب و آغاز راه تازه ای در زندگی است.

    اما ما در این یادداشت درباره اختلافات حاد و غیرقابل حل حرف نمی زنیم. موضوع این بحث اختلاف و نزاع در نحوه تربیت کودکان است که رابطه زناشویی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. آیا شریک زندگی تان سخت گیر است؟ آیا او نسبت به آموزش و تربیت فرزندش بی خیال است؟ آیا فرزندتان به طور کلی موضوع بحث و دعوای شماست؟

    اگر می خواهید رابطه خوبتان را با همسرتان حفظ کنید و در عین حال راهی برای تفاهم پیدا کنید:‏

    درباره اش حرف بزنید

    بحث درباره نحوه تربیت و شیوه آموزش و راهکارهای آن موضوعی است که باید پیش از تولد و حتی پیش از شروع رابطه به آن می پرداختید. با این حال هیچ وقت برای حل مشکلات، سوءتفاهم ها و یا اختلافات دیر نیست. برای رسیدن به یک درک مشترک حرف زدن درباره دیدگاه ها و برداشت های شخصی یک ضرورت است. آنچه شما برای تربیت فرزندتان در نظر دارید به احتمال زیاد به تجربه شخصی شما از شیوه و عملکرد والدین خودتان، دانشی که در این زمینه دارید و احساساتی که به عنوان یک والد با آن درگیر هستید مربوط است. بدون شک برای همسرتان نیز همینطور است. هنگام گفتگو درباره این موضوع همواره این نکته را در نظر داشته باشید که شاید نظرتان اشتباه باشد و راهکار و روش والد دیگر بهتر باشد. یادتان باشد وقتی بحث و اختلافی وجود دارد رسیدن به یک توافق صددرصد غیرممکن است. اما همیشه حد وسطی وجود دارد که هر دو می توانید در آن نقطه بایستید.‏

    قوانین مشترک بسازید

    اگر دیدگاه شما این است که «همه چیز باید همانطور باشد که من می گویم وگرنه به مشکل برمی خوریم» در واقع همیشه باید آماده یک شکست بزرگ باشید. این رویکرد عجیب به ویژه در تربیت و آموزش باعث می شود که تعامل سالم را با دیگران از دست بدهید، دیگری را درک نکنید، یکدیگر را اشتباه بفهمید و دائما با هم دعوا کنید.‏

    شما نمی توانید تعیین کننده همه چیز باشید چون این منصفانه نیست و از طرف دیگر اگر شریک زندگی تان با آن موافق نباشد بالاخره این قوانین یک طرفه زیرپا گذاشته می شوند. اگر واقعاً دغدغه تربیت فرزندتان را دارید و در عین حال نیاز به همراهی و کمک همسرتان دارید باید در تدوین قواعد تربیتی از مشارکت والد دیگر هم استفاده کنید. این قواعد و اصول در تربیت فرزند چیزهای بسیار ساده ای هستند اما تفاهم بر سر آنها در یک تربیت صحیح و احساس رضایت کلی شما نقش مهمی دارد. برای شروع از قوانین بسیار ساده استفاده کنید؛ در مورد ساعت خواب کودک، بازی کردن، نوشتن تکالیف و تغذیه کودک به توافق برسید و قوانین را وضع کنید. به مرور زمان می توانید درباره مسائل مهم تر تربیت فرزند نیز با همدلی و همکاری بیشتری به توافق برسید.‏

    نتیجه خوب و بد را بپذیرید

    برای درک این مسأله که چقدر داشتن توافقات اولیه برای تربیت فرزندتان مهم است باید به این نکته توجه کنید که نقض این توافقات که بر اساس مجموعه ای از قواعد ساخته می شوند می تواند تبعاتی داشته باشد که هم در رابطه شما تأثیر دارد و هم می تواند قدم اشتباهی در زندگی فرزندتان باشد. اگر شما یا همسرتان نمی خواهید به این توافق برسید باید تبعات آن را بپذیرید. اگر شیوه تربیت شما با هم کاملا متفاوت باشد تنش های شما بسیار بیشتر خواهد بود. بعضی از والدین سهل گیرند و وقتی اشتباهی برای فرزندشان رخ می هد فقط خود کودک را مسئول آن می دانند. اما برای بسیاری از والدین اینطور نیست. اشتباه فرزند می تواند نتیجه عملکرد والدین باشد.‏

    تربیت فرزندان در خانواده

    به نفع فرزندتان حرکت کنید

    همه اختلاف و تنشی که وجود دارد برای تربیت بهتر فرزند است در غیر این صورت اصلاً نیازی نیست وارد این نزاع شوید. اگر مسأله شما تربیت درست فرزندتان است کاری را بکنید که واقعاً به نفع اوست. البته هر والدی در این میان گمان می کند راهی که می رود در جهت خیر و صلاح فرزند است. واقعیت این است که شناخت خیر دیگران به ویژه خیر فرزند کار چندان ساده ای نیست. زیرا ممکن است آنچه یک والد به عنوان خیر فرزند در نظر می گیرد بر اساس یک باور یا تجربه شخصی اشتباه شکل گرفته باشد. در این موارد به جای ثابت کردن این که راه و شیوه شما بهتر است و به خیر فرزندتان نزدیک تر است و فقط برای اینکه به یک توافق مشترک برسید تا نزاع کمتری با هم داشته باشید از یک کارشناس و یک شخص آگاه سوم کمک بگیرید. آیا نمی توانید به توافق برسید که چه باید بکنید؟ ازیک کارشناس بپرسید چه چیزی برای فرزندتان بهتر است، راه کدام تان درست است و بهترین روش چیست و همان را به عنوان گزینه بهتر در پیش بگیرید.‏

    ‏پشت پرده بجنگید

    در شرایطی که والد رفتار خشونت آمیز و ناهنجاری علیه فرزندتان ندارد بهتر است پشت پرده درباره عدم توافق و تفاهم حرف بزنید. هر تصمیمی که مربوط به بچه هاست و خود آن ها هیچ نقش مستقیمی در تصمیم گیری ندارند نباید با حضور آنها انجام شود. فرزندتان لازم نیست بداند که شما در مورد نحوه تربیت او با هم اختلاف نظر دارید زیرا این می تواند ابزاری به دست او علیه شما و همسرتان باشد.‏

    همیشه طوری رفتار کنید که او، والدینش را همراه و هم عقیده بداند. در برابر فرزندتان با هم مخالفت نکنید و خود را هم عقیده نشان بدهید. همیشه وقت دارید بحث ها و اختلاف نظرها را پشت پرده و در یک تعامل دونفره مطرح کنید و راه حلی برایش پیدا کنید.‏

    انعطاف پذیر باشید

    روش شما در تربیت و آموزش نیاز به انعطاف پذیری دارد. در دوره های مختلف و با توجه به شرایط متفاوتی که وجود دارد شما نیاز به بازنگری به روش ها و اهداف خود در تربیت فرزندتان دارید. بنابراین بسیار ضروری است که هرچقدر هم به روش خودتان اعتقاد دارید در برابر آن انعطاف پذیر باشید. به فکر و نظر همسرتان فکر کنید. همیشه این احتمال وجود دارد که اشتباه کنید. شریک زندگی تان هم ممکن است تغییر کند. با انعطاف پذیری و کمی هم تحمل نظر مخالف می توانید بیشتر به نفع فرزندتان حرکت کنید.‏

    شانس دوباره بدهید

    هرکسی ممکن است اشتباه کند. شاید روش همسرتان در یک یا چند مسأله تربیتی اشتباه بوده باشد. او ممکن است در یک موقعیت خاص بد رفتار کرده باشد. اگر واقعاً می خواهید مشکلی را حل کنید به شریک زندگی تان این فرصت را بدهید تا زمانی که متوجه اشتباهش شد آن را اصلاح کند. یک یا چند اشتباه را تعمیم ندهید. مسائل شخصی و مشکلات رابطه خود را وارد این موضوع نکنید و به خودتان یادآوری کنید که او یک همراه و یک والد است نه یک دشمن یا غریبه! والدین گاهی فراموش می کنند که بنیان یک خانواده را شکل داده اند و هر دو حق اظهار نظر، تصمیم گیری، هدایت و تربیت فرزندشان را دارند. با ایجاد تنش در رابطه خود یک الگوی اشتباه برای فرزندتان نباشید. هرچقدر بیشتر ببخشید و انعطاف پذیر باشید موفق تر خواهید بود. برای حل مشکلی که وجود دارد به خواندن یک یا چند یادداشت مشابه اکتفا نکنید. بیشتر مطالعه کنید و اگر لازم است از کمک های تخصصی تر بهره بگیرید.

    بازدید :264
    شنبه 18 دی 1395زمان :10:51
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5

    به وبلاگ خود خوش امدید
    با سلام.به دنیای ویستا بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز ویستا بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در ویستا بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید. در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در ویستا بلاگ سپری نمایید...
    درباره ما
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    • آرشیو لینک ها
    آمار سایت
    • کل مطالب : 7
    • کل نظرات : 0
    • افراد آنلاین : 1
    • تعداد اعضا : 0
    • بازدید امروز : 1
    • بازدید کننده امروز : 1
    • باردید دیروز : 0
    • بازدید کننده دیروز : 0
    • گوگل امروز : 0
    • گوگل دیروز : 0
    • بازدید هفته : 1
    • بازدید ماه : 42
    • بازدید سال : 485
    • بازدید کلی : 2412
    کدهای اختصاصی